در شرایطی که ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی ایران عرصه زندگی را بر مردم ایران هر لحظه تنگ تر میکند، هر روزه شاهد اعتراضات و اعتصابات در ابعاد و گسترههای مختلفی هستیم. جنبش مهسا، علیرغم اینکه تا کنون در به خیابان آوردن سیل جمعیت میلیونی ناکام مانده است، توانست آسیب پذیری و فقدان مقبولیت و وجاهت اجتماعی حکومت را آشکارتر از همیشه به نمایش بگذارد.
در طول این تحوّلات بود که بنیانگذاران "شورای اتحاد ایرانیان"، همراه با عموم مردم ایران و نظاره گرانِ جوامع بین المللی در انتظار پیش قدم شدن اپوزیسیون، با برنامه ای مدوّن و تیمی منسجم بودند تا بتواند تصویری از چشم انداز آینده ایران ارائه دهد. به زعم ما ارائۀ چنین تیم، برنامه و چشم اندازی کارشناسی شده می توانست اپوزیسیون را به عنوان یک نیروی جایگزین کارآمد و قابل اتّکا مطرح نماید که با دمیدن امید و همسو کردنِ قشر خاکستری و حمایت جامعه جهانی، راهگشای سقوط جمهوری اسلامی و انتقال قدرت به یک دولت موقّت دموکراتیک شود.
عدم وجود و یا عدم ارائۀ یک چشم انداز، برنامه و یا تیم، علیرغم فرصت چهار دهه ای، این فرصت را به حکومت خیانت و جنایت داد تا با وجود هزینه های سنگین از سوی جوانان مبارز، اذهان را درباره آیندۀ ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، مخدوش نموده و با کشتار و سرکوب مبارزین، در غیاب اکثریت خاموش، از سخت ترین مهلکه ای که تا حال در آن بوده، بِرَهد و غارت و جنایت را برای چند صباحی بیش در مسند قدرت ادامه دهد.
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چو نیم کردار نیست
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
هر که سودای تو دارد چه غم از هر دو جهانش